خاطرات یخی

تلالو خورشید در مه

خاطرات یخی

تلالو خورشید در مه

خاطرات یخی

به نام حضرت عشق
شوق پرواز داشتیم ولیکن
گم کرده بودیم بالهایمان را
بالهایت را بردار
و پرواز کن رو به آسمان بی انتها!
پرواز کن رو به کمال!
( سلام )

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۷/۲۹
    :|

یا حسین

خاطرات مثل صحنه هایی از فیلم از مقابل چشمانم میگذشت... 

از صدای مداح که زیارت عاشورا را میخواند بیدار شدم، بدنم یک مقدار گرفته بود، اتوبوس حرکت میکرد، حرمت از جاده نزدیک کربلا دیده میشد.

"السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین"

پیاده شدیم، بعد از رفتن به هتل و مستقر شدن به طرف حرمت آمدیم. دیدن آن گنبد غمگین از فاصله ای نزدیک آنچنان قلبم را لرزاند که فقط اشک میریختم.

مگر میشد حب حسین را در دل داشته باشیم و برایش اشک نریزیم؟

نفس کشیدن بین هق هق گریه سخت ترین کار عالم است.

وارد صحنت شدیم، پاهایم ناتوان تر از آن بود که بتواند وزنم را تحمل کنید، نشستم و سجده ای همراه با گریه به جا آوردم...

سعی کردم که بایستم... به طرف ظریحت قدم برداشتم

پنج متری ضریحت که ایستادم کنار نرده ها دوباره ناتوان شدم. نشستم و باز دوباره گریه میکردم.

لعنت میفرستادم به این اشک هایی که مزاحمت ایجاد میکردند برای دیدن ضریح شش گوشه ات.

ایستادم

خودم را به موج جمعیت سپردم...

"یا حسین" دستان این بنده پرگناه را میگیری؟

به ساحل نگاهت رسیدم و دستانی را دیدم که به ضریحت گره خورده بود.


پ ن: الهم الزقنا کربلا


  • ۹۵/۰۷/۱۳
  • barf ❄__

نظرات (۱)

  • یک دختر شیعه
  • آمین به حق زهرا
    : ((
    پاسخ:
    الهی آمین